هیپنوتیزم

اولین کنگره بین المللی هیپنوتیزم در دندانپزشکی

سومین کنگره بین المللی هیپنوتیزم بالینی و علوم وابسته

دومین کنگره بین المللی هیپنوتیزم بالینی و علوم وابسته

اولین کنگره بین المللی هیپنوتیزم بالینی و علوم وابسته

 

القاء و تلقینات هیپنوتیزمی

راهنمای تلقینات و استعارات هیپنوتیزمی

راهنمای خودهیپنوتیزم

اسرار خودهیپنوتیزم فوق عمیق

با توجه به تعريف ارائه شده از هيپنوتيزم مشاهده مي شود كه مبحث تمركز دادن وتمركز پيدا كردن درهيپنوتيزم بسيار مهم مي باشدويكي از فوايد هيپنوتيزم نيز قدرت بخشيدن به تمركز دادن افراد در شرايط مختلف مي باشد.تمام فوايد هيپنوتيزم هنگامي اتفاق مي افتد كه شخص به مرحلة مناسبي از هيپنوتيزم برسد. با توجه به بحثهاي هيپنوتيزم پذيري و تفاوت افراد دراين موضوع باهم(صرف نظر از مهارت هيپنوتيزم كننده) تعيين هيپنوتيزم پذيري قبل از تجويز درمان با هيپنوتيزم مي تواند مفيد باشد. در حال حاضر بهترين روش براي تشخيص هيپنوتيزم پذيري يك جلسه كامل هيپنوتيزم است كه در اين حالت پس از القاي اوليه يك سري از كارها يا القاهايي كه در هيپنوتيزم جنبة عمومي دارد را به شخص مي دهند ومطابق پاسخ شخص به او امتياز مي دهند. تمام القاهايي كه براي تعيين هيپنوتيزم پذيري داده مي شود وروش نمره دادن بايد براي تمام افراد يكسان باشد و همچنين چهار دسته اعمال هيپنوتيزمي را نيز بپوشاند زيرا هر كدام از آن اعمال گوياي يك قسمت از قابليت هاي فرد در هيپنوتيزم مي باشد.
مقياس گروهي دانشگاه استنفورد(SHSS ) از آزمونهاي معتبر جهاني در تعيين هيپنوتيزم پذيري مي باشد. اين مقياس توسط اساتيد بزرگ هيپنوتيزم (هيلگارد و ويتزنهافر در سال 1959 در نسخه هاي A,B تهيه شد .در سال 1962 نسخة اصلاح شدة اين آزمون توسط اشخاص فوق بعنوان فرمC ارايه شد.اين مقياس شامل 12 آزمون مي باشد و بعلت طولاني بودن در كاربرد كلينيكي خسته كننده مي باشد. بنابراين هيلگارد مقياس (SHCS )را كه شامل 5 آزمون بود را ارايه كرد كه با در صد بالايي با نتايج SHSS:C همخواني دارد. نمره دادن در اين مقياس با هيپنوتيزم کننده و بر اثر مشاهده تغييرات در فرد بر اثر القا است.
مقياس ديگري كه شهرت جهاني دارد مقياس گروهي واترلو-استنفورد است كه شامل 12 آزمون براي بررسي هيپنوتيزم است كه تمام ايده ها وكارهايي راكه در هيپنوتيزم قابل انجام است را در بردارد. در نمره دادن در اين مقياس بر مبناي پرسشهايي است که از شخص مي شود و بنابراين مي تواند گروهي پياده سازي شود.
اشپيگل نيز مقياسي دارد(HIP ) كه شامل 7 قسمت است و علاوه بر داشتن قسمت هيپنوتيزم كردن از قابليت حركت كرة چشم و ميزان چرخش آن در نگاه به بالا استفاده مي كند.

معمولاً تحقیق در مورد هیپنوتیزم، متضمن اجرای مرحله‏ای القایی است که به طور نمونه مستلزم تلقیناتی برای خواب و آرمیدگی است و مجموعه‏ای از تلقینات دیگر از قبیل به حرکت درآوردن دست(دستتان سنگین‏تر می‏شود، پرواز دست و دستتان سبکتر می‏شود)، توهمات (گربه‏ای روی پایتان قرار دارد)و فراموشی(برایتان مشکل خواهد بود که به خاطر آورید چه اتفاقی افتاده است)آن را دنبال خواهد کرد.
هنگامی که این تلقینات با هم و همراه با القاء ارائه می‏شود، به آنها تلقینات هیپنوتیزمی گفته می‏شود و مجموعه‏های چنین بخش‏هایی برای تشکیل شماری از مقیاسهای استاندارد شده استفاده شده است تا استعدادهای هیپنوتیزمی را اندازه‏گیری نماید (برای خلاصه این مطلب به بورز، 1983 مراجعه شود). اگر چه این تلقینات می‏توانند بدون القاء نیز داده شوند که در این صورت به آنها تلقینات غیر هیپنوتیزمی یا تلقینات بیداری گفته می‏شود.بنابراین اغلب تحقیقات هیپنوتیزم مستلزم مقایسه بین افراد هیپنوتیزم‏پذیر، یعنی افرادی که به آنان مرحله القائی هیپنوتیزم داده می‏شود و افراد کنترل غیر هیپنوتیزم‏ پذیر است که به آنان دستورات مختلف داده شده است.
یکی از فراوانترین گروه های کنترل استفاده شده در تحقیق هیپنوتیزم، گروه مقلد بوده است (ارن 1979، 1971، 1959؛و گستاف و بنشن 1987).در طرح، شبه واقعی افراد هیپنوتیزم ‏پذیر (واقعی‏ها)با گروهی از افراد مقایسه می‏شوند که به آنان دستور داده شده تا تظاهر به هیپنوتیزم کنند. اگر چه به گروه مقلدین گفته می‏شود که این کار نسبتاً آسان است ولی به آنان چگونگی انجام کار را توضیح نمی‏دهند.اغلب پیش آزمون‏هایی داده می‏شود به طوری که تنها افرادی که در تست‏های استعداد هیپنوتیزمی نمره پایین می‏آورند به عنوان مقلدین انتخاب می‏شوند، توجیه آن این است که طبق نظریه سنتی مقلدین با استعداد بالای هیپنوتیزم‏پذیری ممکن است تصادفا در طی تقلید به حالت (state)‏ بیفتند(مشابه‏سازی). این مطلب نیز مشکلات خود را به همراه دارد، زیرا که مقلدین و واقعی‏ها، بعداً از جمعیت‏های مختلف بیرون می‏آیند.
گروه کنترل مشهور دیگر، گروه کار انگیزشی است(باربر 1969).به افراد کار انگیزشی گفته می‏شود که شدیداً تلاش نمایند تا تأثیرات تلقینی را تصور یا تجربه کنند، امّا به آنان هیچ راه حلی القایی داده نمی‏شود. منطق گروه های کنترل در تحقیقات هیپنوتیزم این است که اگر افراد هیپنوتیزم مستلزم نوعی عنصر یا حالتی مخصوص است و نمی‏توان برحسب مفاهیم معمولی‏تری که نظریه‏پردازان نوین اظهار می‏کنند، برای آن توضیحی داد.از طرف دیگر اگر افراد هیپنوتیزم ‏پذیر رفتاری متفاوت با گروه های کنترل غیر هیپنوتیزم ‏پذیر نداشته باشند، پس لزومی ندارد که به مفهوم حالتی مخصوص یا خلسه برای توضیح رفتار افرادی هیپنوتیزم‏ پذیر استناد شود. اگر چه باید در نظر داشت که بعضی از نویسندگان تأکید کرده‏اند که تشخیص عدم تفاوت میان افراد گروه کنترل و هیپنوتیزم ‏پذیر به خودی خود نشان نمی‏دهد که چیزی به عنوان حالت هیپنوتیزمی وجود ندارد. اگر چه افراد هیپنوتیزم‏ پذیر و کنترل ممکن است به یک صورت رفتار کنند اما دلایلشان متفاوت است (بورز 1983، بورز و دیویدسن 1991). در پاسخ به این مشکل، طرح های دیگر نیز ارائه شده است. امّا همانطور که خواهیم دید آن ها هم مشکلات خود را داشته‏اند.


از نظر كلينيكي و بنابر تقسيم بندي كراسيلنك عمق هيپنوتيزم به چهار مرحله قابل تقسيم است:
1- مرحله هيپنوتيزم آلودگي : اين مرحلة اوليه در هيپنوتيزم است كه با لرزش كره چشم، ريلاكس شدن فيزيكي، بستن چشم و احساس رخوت در عضلات همراه است(در صورت
ارائة چنين تلقيني از طرف درمانگركه معمولاً براي عميقتر كردن هيپنوتيزم است).
2- مرحله خلسه سبك : اين مرحله با ناتواني در باز كردن چشم، تنفس عميق و آهسته، عميق شدن بيشتر رخوت و سخت شدن عضلات قابل شناسايي است.
3- مرحله خلسه مياني :دراين مرحله مي توان بيحسي عضلاني ايجاد كرد وفراموشي در اين مرحله نسبي است.
4- مرحله خلسه عميق : به اين مرحلة سومنامبوليسم يا خواب گردي نيز گفته مي شود. اين عمق براي تلقين توهم هاي مختلف مناسب است. در اين مرحله مي توان با تلقين مناسب باز كردن چشم سوژه بدون ظاهر شدن اثرات خلسه را ايجاد كرد. فراموشي كامل مجازي ، فراموشي و بيحسي پس از هيپنوتيزم، برگشت سني و توهمات مثبت ومنفي پس از هيپنوتيزم نيز در اين مرحلة انجام شدني است. در اين مرحله كم رنگي دورلب نيز ظاهر مي شود. اين مرحلة عميق ترين مرحله در هيپنوتيزم است .
البته بايد توجه داشت كه اين مراحل با هم همپوشاني دارند ودر گذر از هر حالتي به حالت ديگر شرايطي ظاهر مي شود كه بطور كامل منتسب به يك مرحلة خاص نيست. اين حالتها بيشتر مرتبط با هيپنوتيزم پذيري افراد است. براي مثال افراد با قابليت هيپنوتيزم شدن کم معمولا در عمق 2 مي مانند و عميق تر نمي شوند ويا افراد با هيپنوتيزم پذيري بالا مي توانند به عمق 4 برسند و با توجه به سابقه هيپنوتيزم شدن آنها ممکن است گذر از عمق 1 به 4 سريع باشد.