معمولاً تحقیق در مورد هیپنوتیزم، متضمن اجرای مرحلهای القایی است که به طور نمونه مستلزم تلقیناتی برای خواب و آرمیدگی است و مجموعهای از تلقینات دیگر از قبیل به حرکت درآوردن دست(دستتان سنگینتر میشود، پرواز دست و دستتان سبکتر میشود)، توهمات (گربهای روی پایتان قرار دارد)و فراموشی(برایتان مشکل خواهد بود که به خاطر آورید چه اتفاقی افتاده است)آن را دنبال خواهد کرد.
هنگامی که این تلقینات با هم و همراه با القاء ارائه میشود، به آنها تلقینات هیپنوتیزمی گفته میشود و مجموعههای چنین بخشهایی برای تشکیل شماری از مقیاسهای استاندارد شده استفاده شده است تا استعدادهای هیپنوتیزمی را اندازهگیری نماید (برای خلاصه این مطلب به بورز، 1983 مراجعه شود). اگر چه این تلقینات میتوانند بدون القاء نیز داده شوند که در این صورت به آنها تلقینات غیر هیپنوتیزمی یا تلقینات بیداری گفته میشود.بنابراین اغلب تحقیقات هیپنوتیزم مستلزم مقایسه بین افراد هیپنوتیزمپذیر، یعنی افرادی که به آنان مرحله القائی هیپنوتیزم داده میشود و افراد کنترل غیر هیپنوتیزم پذیر است که به آنان دستورات مختلف داده شده است.
یکی از فراوانترین گروه های کنترل استفاده شده در تحقیق هیپنوتیزم، گروه مقلد بوده است (ارن 1979، 1971، 1959؛و گستاف و بنشن 1987).در طرح، شبه واقعی افراد هیپنوتیزم پذیر (واقعیها)با گروهی از افراد مقایسه میشوند که به آنان دستور داده شده تا تظاهر به هیپنوتیزم کنند. اگر چه به گروه مقلدین گفته میشود که این کار نسبتاً آسان است ولی به آنان چگونگی انجام کار را توضیح نمیدهند.اغلب پیش آزمونهایی داده میشود به طوری که تنها افرادی که در تستهای استعداد هیپنوتیزمی نمره پایین میآورند به عنوان مقلدین انتخاب میشوند، توجیه آن این است که طبق نظریه سنتی مقلدین با استعداد بالای هیپنوتیزمپذیری ممکن است تصادفا در طی تقلید به حالت (state) بیفتند(مشابهسازی). این مطلب نیز مشکلات خود را به همراه دارد، زیرا که مقلدین و واقعیها، بعداً از جمعیتهای مختلف بیرون میآیند.
گروه کنترل مشهور دیگر، گروه کار انگیزشی است(باربر 1969).به افراد کار انگیزشی گفته میشود که شدیداً تلاش نمایند تا تأثیرات تلقینی را تصور یا تجربه کنند، امّا به آنان هیچ راه حلی القایی داده نمیشود. منطق گروه های کنترل در تحقیقات هیپنوتیزم این است که اگر افراد هیپنوتیزم مستلزم نوعی عنصر یا حالتی مخصوص است و نمیتوان برحسب مفاهیم معمولیتری که نظریهپردازان نوین اظهار میکنند، برای آن توضیحی داد.از طرف دیگر اگر افراد هیپنوتیزم پذیر رفتاری متفاوت با گروه های کنترل غیر هیپنوتیزم پذیر نداشته باشند، پس لزومی ندارد که به مفهوم حالتی مخصوص یا خلسه برای توضیح رفتار افرادی هیپنوتیزم پذیر استناد شود. اگر چه باید در نظر داشت که بعضی از نویسندگان تأکید کردهاند که تشخیص عدم تفاوت میان افراد گروه کنترل و هیپنوتیزم پذیر به خودی خود نشان نمیدهد که چیزی به عنوان حالت هیپنوتیزمی وجود ندارد. اگر چه افراد هیپنوتیزم پذیر و کنترل ممکن است به یک صورت رفتار کنند اما دلایلشان متفاوت است (بورز 1983، بورز و دیویدسن 1991). در پاسخ به این مشکل، طرح های دیگر نیز ارائه شده است. امّا همانطور که خواهیم دید آن ها هم مشکلات خود را داشتهاند.