شارکو، پير و بينت اعتقاد داشتند كه هيپنوتيزم شبيه هيستري كه توليد اختلال در CNS مي كند، است. اين تئوري بوسيلة فرويد نيز مورد تأييد قرار گرفت زيرا او فهميد اشخاص هيستري پس از هيپنوتيزم بهبود نسبي پيدا مي كنند. البته شواهد بعدي نشان داد كه پديدهاي هيپنوتيزمي و هيستريكي ممكن است در افراد با سيستم اعصاب مركزي (CNS) سالم نيز مشاهده شود. ژانت تئوري انفكاك را بر مبناي مكانيسم دفاعي مطرح كرد. مطابق نظر او هيپنوتيزم مكانيسم تدافعي سيستم مغزي است. اين تئوري مبناي تئوري هاي مهم وجديدي نظير حالت تغيير يافتة هوشياري كه توسط هاميلتون، اشپيگل، لودويگ ... ارائه شده ،انفكاك جديد كه هيلگارد پيشنهاد كرده ،كنترل تفكيك شده كه بوسيلة باورز مطرح شده و انفكاك كنترل شده كه وست ارائه كرده است. هستة اصلي اين تئوري ها تقسيم هوشياري به چند رشته كه باهم همكاري دارند و با موانع جلوگيري كننده از تداخل از هم جدا مي شوند، مي باشد