یک هیپنوتیزور امریکایی به نام المان، با دقت فراوان بر یافته برنهایم مبتنی بر خستگی عضلات پلک فوقانی و با توجه به هزاران سوژه ای که با انواع متدهای مختلف هیپنوز کرده بود، به این نتیجه رسید که هیپنوز اتفاق نمی افتد مگر این که پرش هایی در پلک ها ایجاد شود و متعاقب آن پلک ها به صورت خاصی بسته شوند. به این ترتیب بسته شدن پلک ها در واقع باز شدن دروازه هیپنوتیزم تلقی می گردد. المان اعلام کرد که حرکات دست هیپنوتیزرو به عنوان تلقین غیرکلامی برای خسته و در پی آن ریلکس کردن عضلات پلک فوقانی به کار می روند، زیرا چشم ها این تمایل را دارند که هر جشم متحرکی را دنبال کنند. پس از هر پاسی، چشم کم تر از دفعه قبل باز می شود. با تکرار پاس ها و ایجاد سستی در پلک ها به تدریج پرش هایی در پلک ایجاد و سپس چشم ها بسته می شوند. اگر مسمر به جای «از بالا به پایین»، از پایین به بالا پاس می داد، چشم ها تمایل به بازتر شدن پیدا می کردند و هیپنوز اتفاق نمی افتاد.