اگرچه بدین ترتیب مسمر از صحنه هیپنوز خارج شد ولی برخی از شاگردان وی مانند دوپوئیسگوز، فرانسوئا دولوز و شارل لافونتن به کار خود ادامه دادند. این افراد هر کدام سهم شایانی در تکامل هیپنوز ایفا نمودند، در مدت کمتر از یک دهه حدود دویست کتاب و رساله درباره شیوه درمان دکتر مسمر به چاپ رساندند و گردهمایی های فراوانی را ترتیب دادند.
بی شک دوپوئیسگور برجسته ترین شاگرد مسمر بود. اگر چه او نیز به تئوری مغناطیس حیوانی اعتقاد داشت ولی از روش متفاوتی برای ایجاد هیپنوتیزم استفاده می کرد. وی برخلاف استادش فقرا را نیز هیپنوز می کرد، با ایجاد واکنشهای جسمی شدید (بحران) در بیماران موفق نبود و وضعیت هیپنوتیزمی را با القای حالتی از آرامش ایجاد می نمود. او معتقد بود تمام راز مغناطیس حیوانی با دو ویژگی درمانگر قابل توجیه است، «باور» و «اراده». باور درمانگر به داشتن نیرویی که قادر به ایجاد وضعیت هیپنوتیزمی است و هم چنین اراده و خواست وی برای استفاده از این نیرو در جهت درمان بیماران. به این ترتیب او هیپنوز را به عنوان یک مهارت، قابل آموزش می دانست و برهمین اساس اولین انستیتوی هیپنوتراپی را در پاریس تأسیس نود. به عقیده برخی صاحب نظران تاریخ علم، دوپوئیسگور نقش برجسته ای در پیشرفت علم روان شناسی و تشکیل اولین هسته های روانکاوی داشت.