براي حركت شخص از يك حالت مغزي به حالت مغزي ديگر احتياج به وروديهايي    مي باشد، براي مثال، درخواب رفتن تغييرات فيزيولوژيكي بدن و محيط مي تواند عامل ايجاد شرايط اوليه وسپس بستن چشم تداوم دهندة اثر اين ورودي باشد ويا در مثالهاي قبلي با آمدن وروديهاي خاص شخص به حالتهاي اشاره شده برده شود. در هريك ازاين حالتها براي ايجاد حالت جديد احتياج به ورودي با شدت ويا كيفيت تا حدودي مشخص مي باشد. در تغيير حالت، بعضي از وروديها مي تواند رفتن به حالت جديد را تسهيل كند. در بخواب رفتن شنيدن يك آهنگ ملايم ويا ديدن صحنه هاي آرامش بخش مي تواند بعنوان وروديهاي تسهيل كننده مطرح شود و اين وروديها به نحوي باعث باياس سيستم به سمت حالت جديد و يا تقويت يا مؤثر شدن اثر ورودي اصلي مي شوند. نكته مهم در اين بحث حساسيت سيستم به هر يك از ورودي ها مي باشد. يك شخص ممكن است برا ي به سريع به خواب رفتن از موسيقي استفاده كند وتماشاي تصاوير براي او بازده موسيقي را نداشته باشد. بنابراين براي اين شخص حساسيت به صدا بسيار بيشتر از حساسيت به چشم مي باشد و ورودي صدا تأثير گذاري بيشتري خواهد داشت. بنابراين براي تغيير حالت سيستم  شناسايي ورودي مؤثروميزان حساسيت سيستم به آن بسيار مهم مي باشد.