هيپنوز كه زماني تصور مي‌شد چيزي به جز ”تصورات پرورده شده“ نيست در واقع ابزار قدرتمندي براي هدايت تجسّم، تصوّر و تمركز است.
هيپنوز كه از صدها سال پيش معلوم شده بود كه در كمك به بيماران دردمند و مضطرب مؤثر است، هنوز به عنوان ابزار مؤثر و مقبول در مديريت استرس حين اقدامات طبّي و پس از سوانح، درد مزمن ، مسائل عادتي، علائم انفكاكي ، و وضعيت‌هاي روان- تني قابل استفاده است.
هيپنوز كه قديمي‌ترين تكنيك روان درماني است، در خط مقدّمِ جبهه‌ي دانش تعامل ”روان- مغز- بدن“ نيز قرار دارد.
هيپنوز شامل يك توانايي اختصاصي براي توجّه متمركز و تجسّم ،حين كاهش و به حداقل رساندن آگاهي از محيط است.
پديده‌ي هيپنوز به صورت خود بخود و بدون القاي رسمي نيز رخ مي‌دهد. علاوه بر آن ظرفيت تجربه‌ي هيپنوز به صورت قابل توجهي بين افراد مختلف، فرق دارد و يك صفت ثابت است. ظرفيت هيپنوز را مي‌توان به خوبي تشخيص داد و از آن به عنوان يك كمك ارزشمند در بسياري از استراتژي‌هاي روان درماني استفاده كرد.
كلمه‌ي هيپنوز از ريشه‌ي لاتيني ”هيپنو“ كه به معني ” خواب“ است اتخاذ شده است. و اين ” غلط مشهور“ است چون هيپنوز به عنوان يك پديده‌ي مستقل، ” نوعي از خواب“ نيست بلكه روند پيچيده‌اي است شامل تمركز توأم با توجّه دقيق و گيرندگي فعّال.
گرچه ”آگاهي از محيط“ هم حين خواب و هم در هيپنوز كاهش مي‌يابد امّا ”توجه متمركز“ كه در حالت خواب به صورت يكنواخت منتشر شده است، حين خلسه‌ي هيپنوتيزمي افزايش مي‌يابد.
از زمان ”فرانس آنتوان مِسمِر“ روشهاي القاي هيپنوز و استفاده از پديده‌ي خلسه براي تغييرات رواندرمانگرانه با ابهام مواجه بوده است و اين امر منجر به فقدان فهم دقيق در مورد تفاوت‌هاي بين جنبه‌هاي مختلف تجربه‌ي هيپنوتيزمي شده است چون اين جنبه‌ها تحت تأثير فاكتورهاي مربوط به درمانگر و فاكتورهاي فردي نظير درجه‌ي هيپنوتيزم پذيري، سبك شخصيتي، و ميزان انگيزه‌ي شخص، قرار مي‌گيرد. فرد هيپنوتيزم كننده، هيپنوز را به سوژه تحميل نمي‌كند بلكه نقش درمانگر بيشتر شامل ارزيابي ظرفيت بيولوژيك ذاتي فرد براي تجربه‌ي خلسه و آموزش به بيمار براي استفاده از هيپنوز طي برنامه‌ي رواندرماني تعيين شده است.